آری به "صلح جهانی" ، نه به "استکبار جهانی" (۱)( "آمریکاستیزی" ، برنامه ای منطقی ، اخلاقی و حقوق بشری )
نقد ایدئولوژی "تعامل با استکبار" با شعار " آشتی با جهان" _ نشست ( علت شناسی شکست مذاکرات بی حاصل هسته ای ) _ ۱۳۹۵{مشهد انجمن اسلامی پزشکی بهشتی}
بسمالله الرحمن الرحیم
عنوانی که دوستان فرمودند این بود که راجع به اندیشههای ضد استکباری امام و مبانی آن بحث بشود. در واقع سوال این است که آیا ادبیات ضد استکباری که امام در ایران و سپس جهان اسلام و امروز در کل منطقه و بلکه در سطح جهان مطرح و باب کرد، چگونه موجه است؟ شما میدانید که یک روزی پرچم آمریکا به عنوان سمبل حاکمیت آمریکا در غرب آتش زده میشد. در 110 کشور جهان در این سالهای اخیر این پرچم را آتش زدند. حتی در خود ایالات متحده آمریکا، خود آمریکاییها پرچم آمریکا را در میتینگهای انتخاباتی نامزدهای مختلف پرچم آمریکا را آتش زدند به عنوان اینکه این پرچم سمبل ملت ما نیست و سمبل حاکمیت سرمایهداری و همان یک درصد است. بنابراین این اندیشه واقعاً قبل از انقلاب ما به این شکل نبود. البته زمان دعوای چپ و راست جبهه کمونیزم و جبهه سرمایهداری با همدیگر دعوا داشتند. اینها «مرگ بر کمونیزم» میگفتند و آنها هم «مرگ بر سرمایهداری» میگفتند. مراد آنها آمریکا بود و نه منطق سرمایهداری چون خود کمونیستها معتقد به سرمایهداری بودند منتها به جای سرمایهداری کمپانی از سرمایهداری حزب حاکم حرف میزدند و منطق اینها یکی بود. اینها هم که «مرگ بر شوروی» و «مرگ بر کمونیزم» میگفتند ظاهراً این شعار را علیه دیکتاتوری کمونیستی و خشونت حزبی و ایدئولوژیک چپ به اسم برابریطلبی میدادند اما در واقع مراد اینها مرگ بر رقیب و مرگ بر مزاحم بود. چون منطق کمونیزم با منطق سرمایهداری در بنیانها یکی است. هر دو مادی و اصالت سود است. منتها در اینکه سود شخصی یا جمعی چگونه مدیریت بشود و در نسخهنویسیها و در روشها تفاوت بود. هیچ شعار و موضعی در جهان علیه هر دوی اینها وجود نداشت. بعد از امام و انقلاب اسلامی شعار هر دوی شما داده شد. «نه شرقی، نه غربی». معنای این آن نبود که نه تاریخ شرق و نه تاریخ غرب و نه ملتهای شرق و نه ملتهای غرب و نه تمدن غرب و نه تمدن شرق. به این معنی نبود. معنی این نه گفتن به منطق استکباری چه شرقی و چه غربی بود. چه با پرچم چپ و چه با پرچم راست بود. مرگ بر استکبار، مرگ بر کفر و شرک و ظلم بود. نکته جدیدتر این بود. چون شکستن این دوقطبی در جهان و ایجاد یک قطب سوم خودش کاملاً جدید بود و تا قبل از انقلاب ما سابقه نداشت. حالا آن جهان سوم و جبهه سوم چه به مفهوم اقتصادی و چه به مفهوم انشعابات چپ از شوروی مثلاً یک زمانی امثال چین، آلبانی، یوگوسلاوی در واقع انشعاب حقیقی نبود. اینها باز بر سر قدرت یا بر سر روشها خودشان بین خودشان شکاف داشتند و الا حقیقتاً جبهه سومی که به هر دو استکبار غرب و شرق نه بگوید تا قبل از انقلاب اسلامی در تمام جهان وجود نداشته است. همه یا وابسته به آن بودند و یا وابسته به اینطرف بودند. کم یا بیش. نکته بدیع دوم که امام و انقلاب اسلامی در این زمینه ایجاد کرد این بود که تعریف مادی از استکبار که با مفاهیمی مثل صرفاً امپریالیزم و توسعهطلبی و اشغالگری و که همه مفاهیم مادی و ظالمانه است و در این قالب بیان میشد یک مرتبه امام اینها را با مفاهیم توحیدی گره زد و تعابیر قرآنی به میان میدان آمد. به جای امپریالیزم و توسعهطلب کلمه استکبار، به جای ستمدیدگان و تحقیرشدگان کلمه مستضعفین. یعنی هم به طور واژگانی ادبیات عوض شد و هم مفاهیم جدیدی آمد و نکته بدیع سوم این بود که در کنار این «نه» گفتنها به دو طرف معرکه قدرت و ثروت و رسانه در جهان یک «آری» گفته شد. یعنی یک پیشنهاد ایجابی با شعار تشکیل حکومت مردمی یعنی جمهوری اسلامی داده شد. جمهوری با همین شیوههای امروزی دنیا اما به جای اینکه هدف مارکسیستی یا لیبرالیستی تعریف بشود هدف اسلامی تعریف میشود. آن میشود جمهوری چپ و جمهوری راست و این هم جمهوری اسلامی میشود. سخن از تمدن اسلامی و انقلاب اسلامی و صدور این انقلاب شد. هم اصل صدور انقلاب و هم اصل انقلاب و هم اصل شعار ضد استکباری و مرگ بر مستکبرین و آمریکا و شوروی آن زمان و انگلیس و اسرائیل و هر کس که سایر ملتها را چپاول میکند. مرگ بر همه اینها و ما اگر حتی تنها باشیم جلوی همه اینها در حد توان میایستیم. اگر توان فیزیکی ما محدود باشد در هر صورت شعارهای خود را میدهیم. ممکن است نتوانیم به همه اهداف در این مقطع برسیم. تعبیر امام این بود که ما مأمور به تکلیف هستیم. یعنی وظیفه ما مبارزه با استکبار است. حالا اینکه چقدر بتوانیم مسئله دوم است. اما اهداف خود را تغییر نمیدهیم. همه اینها نکات تازهای بود. هر سه نکته در حوزه سیاست بینالملل و فرهنگ و تمدن جهانی سه شعار تازه بود که برای نخستین بار در عصر جدید داده میشود و ورق برگشت. آن زمان فقط ما بودیم و امروز کل جهان اسلام در هم ریخته است. تمام منطقه در هم ریخته است. حتی در خود اروپا و آمریکا سامان امنیت و ایدئولوژی در حال از هم پاشیدن است. یعنی مسیر جهان تغییر کرد. حالا سوالی که میخواهیم از منظر امام به آن جواب بدهیم، چون قرار شد نظرات ایشان گفته بشود. من خواهش میکنم امام را به عنوان یک امام خمینی کلیشهای که شما بعد از انقلاب و از وقتی به دنیا آمدهاید یا در رسانهها و یا در مدرسه شنیدهاید و وصیتنامه امام را هم به طور کلیشهای در بعضی از دانشگاهها تدریس میکردند اما حقیقت و منطق انقلاب که منطق اسلام و منطق شیعه است در مبارز بودن و تسلیم نشدن و تن ندادن به ستم و توجیه نکردن ستم و در عین حال عاقلانه و واقعبینانه آرمان ورزیدن و در صحنه ماندن در هر شرایطی، چه شکست و چه پیروزی نکاتی است که باید بیان بشود. بعضیها از اول انقلاب تا همین الان در بیرون حکومت و حتی در خود حکومت اینطور بحث میکردند که این منطق خشک انقلابی و ایدئولوژیک و یکپارچه دیدن غرب و مرگ گفتن و ستیزهجویی یک منطق واضحی ندارد. نسبت آن با اخلاق چیست؟ نسبت آن با آزاداندیشی چیست؟ نسبت آن با مفاهیم انسانی و حقوق بشری چیست؟ آیا این یک نوع لجبازی ایدئولوژیک شرقی یا شیعی یا اسلامی است؟ نوعی انتقامجویی از همه است؟ قهر کردن با جهان است؟ میبینید که حالا کسانی از آشتی با جهان و تعامل با جهان حرف میزنند. مثل اینکه از قبل این انقلاب منادی قهر با جهان بوده است. این باید روشن بشود که این منطق ضد استکباری اولاً منطق است و توضیح دارد. استدلال دارد. ثانیاً کاملاً اخلاقی است. دفاع از مظلوم است. موضع گرفتن و گارد بستن در برابر ظلم در هر نقطهای از جهان است. صدور انقلاب دفاع از کل بشریت است با قطع نظر از نژاد و قومیت و زبان و ملیت و حتی دین و مذهبی که دارند. دفاع از ستمدیدگان جهان است. اینها اخلاقیترین، مترقیترین و منطقیترین مبانی و شعارهاست. خشک و خشن نیست. چون هرگز این مبارزه با استکبار اگر به مفهوم جنگطلبی و اینکه ما به جای آمریکا و انگلیس تلاش کنیم تا ارباب بشویم، اینکه به جای فرانسویها و به جای صهیونیستها ما ارباب بشویم نیست. منطق مبارزه با ارباب و رهایی بردگان جهان است. این هم منطق دارد و هم عین اخلاق است. چون ضد اخلاقیترین عمل توجیه ستم است. همراهی و همصدایی با ستمگران و استکبار جهانی است. استکبار یعنی چه؟ استکبار به معنی خودبزرگبینی و خودبزرگطلبی است. یعنی ما مرکز جهان هستیم. ما ارباب بشریت هستیم. استکبار از شیطان شروع شد. استکبار در برابر خدا و در برابر خلق و حقوق بشر و حقوق ملتها. مبارزه با استکبار و صدور انقلاب یک امر صد درصد حقوق بشری است. چون استکبار یک موضع ضد حقوق بشری است. مبارزه با استکبار و مرگ بر استکبار و مصادیق این در هر دوره گفتن، در یک دورهای مصداق اینها فرعون و نمرود و اینها بودند، استکبار اقتصادی یعنی همه کار کنند و ما میخوریم، استکبار سیاسی و استکبار نظامی، استکبار سیاسی یعنی ما باید به همه جهان فرمان بدهیم. استکبار نظامی یعنی ما هر وقت هر جایی که بخواهیم اشغال میکنیم. هر جا بخواهیم کودتا و شکنجه و سرکوب میکنیم. همه اینها استکبار است. امام پیام انبیا را تکرار کرد که شما غلط میکنید که خودتان را برتر از همه میدانید و در واقع در برابر خداوند عرض اندام میکنید. ما اجازه نمیدهیم. خدا اجازه نمیدهد و ما هم نمیتوانیم اجازه بدهیم. اگر مؤمن و مسلمان و موحد هستیم در برابر شما باید بایستیم. منطق قرآن این است که نه ستم کنید و نه ستم بپذیرید. این آیه قرآن است. نه به کسی ستم میکنیم و نه از هیچ کس ستم میپذیریم. برابری است. صدول انقلاب و مبارزه با ممکن به معنی برابری همه بشریت است. به معنی برادر همه جوامع بشری است. همه متعلق به یک خانواده هستیم. 7 میلیارد انسان برادر و خواهر هستیم و نباید اجازه بدهیم هیچ کس به برادران و خواهران ما ستم کند حالا که اجازه نمیدهیم به خود ما ستم کنند. انقلاب یعنی ما دست ستمگر را از سر خودمان کوتاه کردیم. صدور انقلاب یعنی تلاش میکنیم این دست آلوده و خشن را از سر سایر ملتها و مظلومین هم در حد توان خود کوتاه کنیم. پس ببینید مبارزه با استکبار و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس بر اساس کدام فلسفه اخلاق و کدام فلسفه حقوق و کدام خداشناسی و کدام انسانشناسی است؟ اینها مبنا دارد. آن هم که به اسم آشتی با جهان و تعامل با جهان میخواهد با جهانخواران آشتی کند و در برابر آنها تسلیم بشود و به پروژه و به حرم آنها برود و جزو حرمسرای آنها بشود و میخواهد ملت ایران را جزوی از حرمسرای آنها بکند از اول انقلاب بوده است. این منطق هم از سال 57 بوده است. در خود جمهوری اسلامی و در حاکمیت هم بود. این مسیری بود که از مرحوم بازرگان، اولین نخستوزیر بعد از انقلاب، بنیصدر اولین رئیس جمهور که فرار کرد تا همین الان بوده است. حالا گاهی شدت و ضعف پیدا کرده است. آدمها هم گاهی جابجا شدهاند ولی منطق، همان منطق مادی است که ضعیف در برابر قویتر باید کوتاه بیاید. این دو بنیان دارد. یک اینکه ما ضعیف هستیم و آنها قوی هستند. ما نمیتوانیم و آنها میتوانند. استدلال دوم آنها هم این است که ضعیف نباید در برابر قوی بایستد. باید به خاک بیفتد. باید جزو اردوگاه او باشد. باید از او اطاعت کند و الا تحریم و محاصره میکنند و اگر میخواهی پیشرفت کنی باید جزو پروژه آنها بشوی. حالا به غیر از اینکه این بزرگترین توهین به ملتهایی از جمله ملت ماست، ملتی که در صد سال 3 انقلاب کرد و در چهارمی پیروز شد، از مشروطه و نهضت نفت و 15 خرداد تا سال 57 این ملت تن به ستم نمیدهد. ملتهای دیگر ممکن است کم و بیش به ستم تن بدهند ولی ملت ایران یک ملت ستمپذیر نیست و نبوده است. علاوه بر اینکه این یک توهین به این ملت است که میگوید مردم عاجز هستند و ما نمیتوانیم، شما نمیتوانید ولی ملت میتوانند. جوانان میتوانند. آنها از طرف همه شما میگویند ما نمیتوانیم و ما ضعیف هستیم. شما اگر نمیتوانید کنار بروید. چرا از طرف بقیه حرف میزنید؟ این ملت اگر نمیتوانست که مسیر تاریخ را تغییر نمیداد. بزرگترین سلطنت دیکتاتوری وابسته در تاریخ را سرنگون نمیکرد. هیچ جا سلطنت مثل ایران اینقدر سابقهدار نبود. اولین نهضت اسلامی انقلابی را در عصر جدید به پا نمیکرد. شروع به تمدنسازی و نظامسازی نمیکرد. حالا هم باید اشکالات سیستم و نظام را باید برطرف کنیم. اینطور نیست که این نظام الان اسلامی باشد. نه، یک جاهایی از نظام اسلامی است و یک جاهایی نیمچه اسلامی است و یک جاهایی غیر اسلامی است. غیر اسلامیها را باید شما در این 30، 40 سال آینده اصلاح کنید و نیمچه اسلامی را اسلامیتر کنید و ابعاد اسلامی را هم حفظ کنید و بلکه آنها را هم اسلامیتر کنید. چون اسلامی شدن یک امر بینهایت است. مراتب دارد. نسبی است. دولت، نظام، تمدن تا خود شخص و خانواده. مگر مسلمانی خود ما مراتب ندارد؟ تک تک ما میتوانیم مسلمان و مسلمانتر باشیم. نظام هم همینطور است. ما هیچ وقت تا قبل از ظهور یک نظام صد درصد اسلامی نخواهیم داشت. آرمان ما این هست، ملاک ما این هست اما آن نتیجهای که ما معتقد هستیم میتوانیم به آن برسیم یا باید به آن برسیم این نیست. کسی هم چنین ادعایی نکرده است. هیچ وقت امام و این انقلاب ادعا نکرد ما یک جامعه صد درصد اسلامی ساختیم یا میتوانیم بسازیم. گفتند بین 0 و 100، 99 مرتبه است و ما باید سعی کنیم هر چه میتوانیم بالاتر برویم. بنابراین انقلاب یک امر دائمی است. تکامل یک امر توقفناپذیر است. هر سال، هر ماه، هر هفته، هر روز، میتوان از همان واحد زمانی قبل جلوتر رفت و اسلامیتر شد و اشکالات را برطرف کرد. سیستم ما جهتگیری اسلامی دارد اما معیوب است. در هر سه قوه اشکالاتی هست. شما باید اینها را اصلاح کنید. فردا شما در رشتههای مختلف پزشکی حداقل در همین حوزه کار خودتان، هر چه که هست، پزشکی یا دامپزشکی یا پرستاری که هست، در مسیر خودتان معیارهای اسلامی را بشناسید. پزشکی هم اسلامی و غیر اسلامی دارد. اسلامی و اسلامیتر دارد. به خصوص آنجا که به اخلاق و حقوق و به نوع انسانشناسی و بدنشناسی مربوط میشود. دامپزشکی هم اسلامی و غیر اسلامی دارد. یعنی انسانی و غیر انسانی دارد. دامپزشکی اخلاقی و غیر اخلاقی داریم. نوع برخورد با حیوانات مهم است. داروسازی هم همینطور است. آیا هدف شفای بشر است یا هدف تجارت است؟ پس من اجمالاً خواستم بگویم یک شعار توخالی و تکراری و کلیشهای و به قول آقایان ایدئولوژیک نیست. ایدئولوژیک به این معنا که بسته و غیر منطقی و غیر قابل سوال و غیر قابل تجدید نظر باشد. نه، هرگز اینطور نیست. اتفاقاً استکبار به این معنا ایدئولوژیک است و از حرف خود کوتاه نمیآید. آمریکا یک کلمه از حرفهای خودش را عوض نکرده است. اسرائیل حرفهایش را عوض نکرده است. حالا یک عده از این طرف میگویند ما حرفهای خود را عوض کنیم. کسی جنگ با جهان نداشته و ندارد. اصلاً در اسلام اصل جنگ حرام است. چه برسد به جنگ با جهان. جنگ و جهاد اسلامی سر جای خود نشاندن جنگطلبان و مستکبران است. جنگافروزی نیست. جنگ اسلام هم اخلاقی است. جهاد اسلام هم با حقوق بشر و اخلاق است. منهای اینها نیست. در جهاد اسلامی شما نمیتوانید بمب اتم و بمب شیمیایی بزنید ولی آنها میزنند. نمیتوانی تجاوز جنسی به اسیر و شکنجه و تکه تکه بکنی. این کارهایی که در گوانتانامو یا قبل از آن صدام و آل سعود و یا انگلیسها و فرانسویها در مستعمرات خود میکردند، قبل از این با بردگان آفریقا و همزمان با سرخپوستان آمریکا میکردند، نمیتوانی این کارها را بکنی. دائم جنایت کردند و تا همین الان هم میکنند. دائم جنگ و خشونت و دیکتاتوری و کودتا و شکنجه و غارت بقیه بوده است. آیا اینها منطق حقوق بشری دارد؟ اینها علمی است یا کسی که میگوید در برابر اینها بایستیم؟ این نکته اول است. شعار مرگ بر استکبار که امام مطرح میکند شعار امام نیست بلکه شعار همه انبیا و شعار خداست. تمام اهل بیت(ع) بر سر همین شعار شهید شدند. حضرت حجت(عج) و غیبت کبری برای تحقق همین شعار است. قیام آخرالزمان هم مبارزه با استکبار در سطح جهان است. براندازی همه رژیمهای ظلم و جور و فساد و تشکیل یک حاکمیت واحد انسانی و الهی و اخلاقی و عدالتمحور در سطح جهان است. این شعار منطق دارد، اخلاقی است، حقوق بشری است، دفاع از حقوق بشر در سطح جهان است. دفاع از برادری و برابری است. دفاع از صلح جهانی است. چون تمام جنگها زیر سر مستکبرین است. شما یک جنگ نشان بدهید که پشت صحنه یا جلوی صحنه این چند کشور نباشند. پشت همه جنگها همین 4، 5 کشور هستند که بمب اتم هم دارند و به بقیه هم میگویند شما غیر نظامی اتم را هم استفاده نکنید. این قانون جنگل است. اگر کل جهان در شورای امنیت سازمان ملل یک رأی بدهند و یکی از این 5 کشوری که بمب اتم دارد یک چیز دیگر بگویند، این یک چیز بر کل بشریت مقدم میشود و همه را وتو میکند. آیا این حقوق بشری است یا حرفی که امام و انقلاب میزند؟ کدام حقوق بشری است؟ شعار این طرف برابری و برادری است و شعار آن طرف نابرابری و نابرادری است. چون منطق دارد اجتهادی است. در آن انفعال نیست اما انعطاف هست. بین این دو فرق هست. سیطرهطلبی در آن نیست. جنگافروزی نیست و اتفاقاً صلحطلبی است. منشأ همه جنگهای جهان مستکبرین هستند. مرگ بر استکبار یعنی مرگ بر جنگ، مرگ بر غارت و تجاوز. چون اگر اینها نباشند یا مهار بشوند مطمئن باشید دیگر در دنیا جنگ جدی که با دهها میلیون کشته انجام بشود دیگر اتفاق نمیافتد. جنگهای محلی به راه میافتد که آن هم باز استکبار محلی است. منطق اسلام و قرآن این است که میگوید «یُریدُ العُلو فی الارض». «علو» به معنی برتری است. کسانی که میخواهند روی زمین از بقیه بالاتر باشند. بگویند ما رئیس هستیم و باید بیشتر بخوریم. میگویند ما میتوانیم و شما نمیتوانید. همینهایی که الان بر سر بقیه میزنند. فرمود اینها پشت به خدا در حرکت هستند. چه فرد و در یک محله باشد، چه یک باند مافیایی در یک شهر باشد، چه یک حکومت فاسد در یک کشور باشد و چه قدرتهایی در سطح جهان باشند. مرگ بر استکبار یعنی صلحطلبی، برابری، برادری، حاکمیت اخلاق بر جهان، حاکمیت حقوق و عدالت بر جهان، احترام به همه، حقوق بشر و همه این شعارهای دروغی که اینها میدهند اتفاقاً در این شعار نهفته است. بحثهای امام خیلی ساده و واضح است. آنچه که الان عرض میکنم تعابیر خود امام است. میگوید ما با استکبار و استعمار در سطح جهان و منطقه مشکل داریم. چه استکبارهای محلی مثل شاه و صدام و آل سعود و مبارک و همه رژیمهای وابسته و فاسد و حکومتهای دستنشانده و حکومتهای محلی در خدمت مستکبران جهانی درگیر هستیم. چرا با اینها درگیر هستیم؟ برای اینکه اینها یعنی مستکبرین جهانی در اشل بینالملل به دست مستکبرین محلی که دست نشاندگان آنها هستند بر مردم مسلط شدهاند. از طریق شاه بر مردم ایران مسلط بودند. از طریق آل سعود بر منطقه مسلط بودند. بعد آمدهاند نظامات اجتماعی فاسد و نظامات اقتصادی ظالمانهای را بر همه ملتها تحمیل کردهاند. تقسیم کار کردهاند. همه ملتها کم بخورند و زیاد کار کنند و اینها زیاد بخورند و کم کار کنند. یک سهمی هم به دیکتاتورهای محلی که نوکرهای خودشان هستند میدهند. این وضعیت جهان بوده است. قبل از انقلاب ما اینطور بوده و هنوز هم هست منتها دیگر درگیری شده است. اینها در حال تهدید شدن هستند. نظامات اقتصادی ظالمانهای را در جهان بشری و از جمله جهان اسلام تحمیل کردهاند و مردم بر اثر همین به دو دسته ظالم و مظلوم تقسیم شدهاند. یک طرف چند میلیارد گرسنه و محروم از بهداشت و محروم از فرهنگ هستند و یک طرف هم یک اقلیت وابسته از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی و عیاش و هرزهگرد و فاسد و بیدین هستند که گاهی از اسم دین هم چه در مسیحیت و چه در یهود و چه در اسلام استفاده میکنند. صهیونیستها از اسم یهود استفاده میکنند، غربیها از اسم مسیحیت استفاده میکنند و این رژیمهای فاسد کشورهای مسلمان و در رأس آنها آل سعود هم از اسم اسلام استفاده میکنند. غربیها از اسم حقوق بشر و صلح و دموکراسی هم استفاده میکنند. اغلب مردم در دنیا یا گرسنه و محروم هستند و یا دستاورد آنها بخش کوچکی از تلاشهای خودشان است. دستاورد آنها خیلی کمتر از تلاشی است که میکنند و هیچ جا استکبار اجازه نداده مردم خودشان در حکومتها سهیم باشند. میخواهم عرض کنم اتفاقاً نکته بعدی این است که صدور انقلاب و مبارزه با استکبار به معنی حاکمیت و مردمسالاری بر کل جهان است. مردمسالاری اسلامی بر جهان اسلام، مردمسالاری توحیدی در کل جهانی که خداباور هستند و مردمسالاری انسانی و غیر ظالمانه و عادلانه در کشورهایی که مسلمان هم نیستند و جزو ادیان ابراهیمی هم نیستند. البته ایدهآل این است که همه با اسلام آشنا بشوند منتها خود ما وقتی با اسلام آشنا نیستیم چه توقعی از دیگران داریم؟ بنابراین استکبار ضد مردمسالاری است. شعار دموکراسی میدهد ولی ضد مردمسالاری است. هر جایی که دست اینها برسد اجازه ندادهاند و نمیدهند حاکمانی واقعاً منتخب مردم و با رأی اکثریت مردم در کشورهای اسلامی یا غیر اسلامی سر کار بیایند. در هیچ کشوری اجازه انتخابات آزاد نمیدهند. کشورهایی که مستعمره اینها هستند. چنان که زمان شاه اصلاً انتخاباتی نبوده است. کدام مردمسالاری بوده؟ الان آل سعود مردمسالاری و دموکراتیک است؟ کشورهای عربی دموکراتیک هستند؟ هر کشوری که رؤسای آن نوکرهای اینها هستند حتی با مبانی دموکراسی غربی غیر دموکراتیک هستند چه برسد به مصداق مردمسالاری اسلامی. مردم گرسنه و محروم در سطح جهان تلاش میکنند خودشان را از ظلم غارتگران حاکم نجات بدهند تا یک زندگی بهتری داشته باشند. این حداقل حقوق همه ملتهاست که ما یک زندگی حداقلی میخواهیم. میخواهیم خودمان منابع خودمان را استفاده کنیم. لااقل خودمان هم استفاده کنیم. الان کشورهایی در آفریقا مثل سنگال هستند که مردم در خیابانها از گرسنگی میمیرند و زیر پای آنها هم الماس است. گرانترین جواهرات دنیا در بعضی از کشورهای آفریقایی است. اول که این غربیها به آفریقا ریختند میگفتند اصلاً لازم نیست معدن بزنی. بیا و الماس را جمع کن. مردمی که داشتند زندگی خودشان را میکردند و در آفریقا مرفه هم بودند، به این روز افتادند. چند تمدن آفریقایی بود که اینها از بین بردند و بعد گفتند آفریقاییها گشنه هستند. اینها الماسها را برداشتند و بردند. حالا استخوانهای آنها از پهلو بیرون زده و میمیرند. حق آنها را همینها میخورند. امام میگوید این تلاش همچنان ادامه دارد. منتها در کشورها اقلیتهای حاکم و دستگاههای حکومتی که همه نوکر و دستنشانده هستند یا از ترس با آنها همکاری میکنند اجازه نمیدهند ممکن هست مردم یک زندگی حداقلی شرافتمندانه داشته باشند. استکبار میخواهد بیشتر بشریت گرسنه باشند و آنها از پرخوری مریض بشوند. استکبار این است. مرگ بر آمریکا مرگ بر این منطق است. مرگ بر وحشیگری است. مرگ بر جنگافروزی است. مرگ بر جنگافروزی است. مرگ بر نابرابری است. مرگ بر شکنجه است. معنی مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس و مرگ بر شوروی اینهاست. حالا ما باید چه کار کنیم؟ امام میگوید ما به عنوان انسان و به عنوان مسلمان وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم جهان را در حد توان کمک کنیم. ما وظیفه داریم طرف مظلومین بایستیم و چشم در چشم ستمگران و دیکتاتورهای محلی و قدرتهای فاسد جهانی بایستیم. این همان وظیفهای است که علی بن ابیطالب(ع) به حسن و حسین و دو وصی رسولالله(ص) کرد. به آنها فرمود «کُونا لِلظالِمِ خَصماً و لِلمظلومِ عَونا». هر جا ظلم دیدید از کنار آن عبور نکنید. امیرالمؤمنین علی(ع) به حسن و حسین میگویند. منطق شیعه این است. فرمود هر جا ظلم اقتصادی و ظلم سیاسی و ظلم فرهنگی و ظلم نظامی و ظلم آبرویی و تحقیر یک انسان را میبینید نگویید به ما مربوط نیست و عبور نکنید. یک وقت نگویید رابطه ما با خدا درست است و خدا از ما مسئولیتی در مورد خلق نمیخواهد. اتفاقاً میخواهد. هر جا ستم میبینید اعلام کنید ما بیطرف نیستیم. «کُونا لِلظالِمِ خَصماً». به جبهه مقابل ظلم بروید و مرگ بر او بگویید. «و لِلمظلومِ عَونا». هر جا مظلوم میبینید در کنار او بایستید و علناً بگویید ما با تو هستیم. ما در کنار تو هستیم. اینجا هم نمیفرماید مسلمان باشد. میگوید مظلوم باشد. حالا چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان باشد. ظالم هم چه ظاهراً مسلمان باشد و چه غیر مسلمان باشد. با ظلم درگیر بشوید. همان موقع میگفتند آقای خمینی میخواهد بیاید به جای شاه حاکم بشود. چنان که امروز میگویند. ایران میخواهد امپراطوری شاهنشاهی هخامنشی ایران را دوباره در سطح جهان برپا کرده و قدرت اول منطقه شده و تمام آن مناطقی که دو هزار سال جزو ایران بوده در اختیار ایران قرار گرفته و اینها میخواهند همه را شیعه کنند و میخواهند همه زیر نظر فارسها باشند. همه این حرفها دروغ است. امام همان موقع گفت که میگویند امپراطوری. اینها برای حالا نیست. از مان موقع میگفتند. امام گفت ما که به دنبال این چیزها نیستیم. شما مستکبر هستید. ما که مستکبر نیستیم. ولی اگر منظور شما این است که ما را بترسانید که تا میگویید امپراطوری ما بگوییم نه، ما سر جای خودمان مینشینیم و ببخشید که حرف اضافی زدیم، اگر دل شما به این چیزها خوش است، اگر میخواهید این اصطلاحات را به کار ببرید. عیبی ندارد. بگویید. ما میخواهیم این کار را بکنیم. منتها میخواهیم امپراطوری مستضعفان جهان را تشکیل بدهیم. ما مثل آمریکا و شوروی و غرب و شرق نیستیم که دنیا را بین خود تقسیم کردهاید. بله، ما ابرقدرت خواهیم شد. امام اینها را همان موقع گفت. گفت به زودی ملت ایران ابرقدرت خواهد شد منتها به نام خدا و اسلام و ما به دنبال امپراطور شدن نیستیم. ما به دنبال اشغال نیستیم. اشغال را چه هخامنشی بکند، چه آمریکا بکند، چه شوروی بکند، اشغال است. حق ندارید. ما هم حق نداریم اشغال بکنیم. ولی توسعه در سطح جهان چرا. امام میگفت اگر روی لفظ اصرار دارید که بگویید. بله، ولی این امپراطوری مستضعفین جهان است. امام گفت ما حزب واحد مستضعفین جهان را تشکیل خواهیم داد. در وصیتنامه خود گفت از همه جوانان مسلمان میخواهم حکومتهای خود را سرنگون کنند. همه در کشورهای خودتان جمهوریهای مستقل اسلامی تشکیل بدهید. همه با همدیگر متحد بشوید و اتحاد جماهیر اسلامی و امت واحده را تشکیل بدهید. بعد از این ما با غیر مسلمین جنگی نداریم و به کمک غیر مسلمین میرویم. میگوید همان سخنی که امیرالمؤمنین علی(ع) گفت، همان سخنی که حسین بن علی(ع) در آغاز نهضت کربلا گفت که خدایا تو میدانی ما برای به دست آوردن منصب و حکومت قیام نکردیم، مقصود ما نجات مظلومین از سلطه ستمگران و تحقیرکنندگان است. گفت آنچه من را وادار کرد حکومت بر مردم را قبول کنم این بود که خداوند از آگاهان و دانایان و علما تعهد گرفته و آنها را موظف کرده که از پرخوری مستکبرین و بهرهمندی ظالمانه ستمگران و از گرسنگی جانکاه فقرا و مظلومین بیتفاوت عبور نکند. این تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) است. چون خدا این تعهد را گرفته من نمیتوانم سکوت کنم. من باید در دفاع از مظلوم درگیر بشوم و الا در روز قیامت جوابی ندارم به خدا بدهم. میگویند این همه قرآن و فقه و حدیث خواندی، پس عمل چه شد؟ من امروز وظیفه دارم جلوی شاه بایستم، فردا هم وظیفه پیدا کرد جلوی صدام بایستد، پسفردا هم گفت جلوی اسرائیل میایستم. گفت اسرائیل باید از بین برود. چون اصل این رژیم استکباری است. اینجا من عرض بکنم تا منطق ضد صهیونیستی انقلاب هم روشن باشد. آنها میگویند اینها ضد یهود هستند. اصلاً مسئله صهیونیزم مسئله یهود نیست. یهودیها در ایران جزو آزادترینها هستند. شما میدانید که در خود غرب مردم و حکومتهای مسیحی مدام این یهودیها را اذیت کردهاند. چون قبلاً یهودیها مسیحیها را اذیت میکردند. اصلاً همیشه یهودستیزی یک فرهنگ اروپایی و کلیسایی بوده است. این یک فرهنگ اسلامی نیست. در جهان اسلام یهودی و مسیحی اهل کتاب و اهل ضمه هستند. پیامبر(ص) فرمود اگر کسی به مسیحی و یهودی و زرتشتی و غیر مسلمان در جامعه اسلامی توهین و ظلمی بکند روز قیامت دادستان من هستم. من وکیل مدافع غیر مسلمانها هستم و علیه شما اقامه دعوا خواهم کرد. شما دشمن من هستید. این منطق اسلام و قرآن است. اصلاً ما در فقه شیعه اعلام جنگ دینی و مذهبی نداریم که شما بروید مسلمانهای غیر شیعه را به زور شیعه کنید یا بروید خداپرستان غیر مسلمان را به زور مسلمان کنید. اصلاً ما چنین چیزی در فقه شیعه نداریم. در قرآن هم چنین چیزی نیست. جنگ پیامبر(ص) با کفار و مشرکین یا جنگ با یهود در مدینه جنگ با آنها به عنوان مسیحی و یهودی نبوده است. جنگ با یهودیها یا بنیغریضه و بنینظیر به خاطر خیانتی بود که کردند. پیماننامه امضا کردند و خیانت کردند و از پشت ضربه زدند و با مشرکین و بتپرستان علیه اسلام متحد شدند. و الا پیامبر(ص) قرارداد امضا کرد و گفت حقوق شما، آزادی دین، آزادی عبادت، احترام شما محفوظ است. حتی اگر شما گوشت خوک و شراب را حلال میدانید، با اینکه کتاب مقدس شما اینها را حرام کرده است، طبق معیار خودتان مصرف کنید. ولی در بازار اسلامی عرضه نکنید. حتی این را هم ممنوع نکردند. فرمودند در هیچ معاملهای حق ندارید کلاه غیر مسلمانها را بردارید. اصلاً ما قائل نیستیم که مسلمانها باید بروند و با مسیحیها و یهودیها بجنگند. یا شیعه برود با مذاهب دیگر بجنگد. اصلاً اینها حرام است. اگر به تو حمله کردند باید بجنگی و از خودت دفاع کنی. ولی اگر حمله نکردهاند تو هم نباید بجنگی. قرآن میگوید حتی شما به مشرک بتپرستی که با شما اعلان جنگ نکرده حمله نکنید. این آیه قرآن است. مبسط باشد. «انَ الله یُحِبُ المُبسِطین». حقوق آنها را هم رعایت کنید. پس مرگ بر صهیونیزم و مرگ بر اسرائیل مرگ بر یهود نیست. یهودی و مسلمان و مسیحی در قدس حق دارند. بیتالمقدس برای هر سه دین مقدس است. هر سه حق دارند به آنجا بیایند و عبادت و زیارت بکنند. منتها چرا آمدید و اشغال کردید؟ قبل از اینکه اسرائیل تشکیل بشود یهودی و مسیحی و مسلمان در حکومتهای اسلامی در بیتالمقدس آزادانه عبادت میکردند و زندگی میکردند. صحبت بر سر این است که چند میلیون اروپایی صهیونیست با یک پروژه استکباری آمدهاند و چند میلیون فلسطینی را از خانههای خود بیرون ریختهاند و کشتهاند و قتل عام کردهاند و تجاوز کردهاند و در آنجا مستقر شدهاند. شما باید برگردید و بروید. فلسطین برای فلسطینیها است. برای همه فلسطینیها است. چه مهاجر باشند و چه غیر مهاجر باشند. چه مسلمان باشند، چه یهودی باشند و چه مسیحی باشند. اگر غیر اهالی فلسطین میخواهند به زیارت بیایند کسی کاری ندارد. در زمان حکومتهای اسلامی هیچ وقت مانع اینها نشدند. پس ببینید مرگ بر اسرائیل مرگ بر یهود نیست. مرگ بر صهیونیزم است. صهیونیزم یک ایدئولوژی استکباری غربی است. اتفاقاً مبانی آن هم سکولار است و یهودی و مذهبی نیست. اصلاً این حرفهای امام این بیداری اسلامی را از همان موقع شروع کرد. امام میگوید کلید حل معضلات منطقه در همین مبارزات ضد استکباری است. وصیت من به همه مسلمانان و بلکه به همه مستضعفین جهان ولو غیر مسلمان این است که شما نباید بنشینید. به اینها اعتماد نکنید. نگویید ما مینشینیم و هیچ کاری نمیکنیم که انشاالله خودشان به ما رحم کنند. نه، به شما رحم نمیکنند. بعد به سراغ نسلهای شما میآیند. منابع شما را غارت میکنند و بعد هم نسل شما را فاسد میکنند. قرآن میفرماید کار اینها چیست؟ هم اقتصاد شما را هلاک میکنند و هم نسلهای شما را نابود میکنند. نسلکشی میکنند و اگر هم نکشند نسلها را فاسد میکنند. هلاک معنوی میکنند. اینها هم به دنیای شما کار دارند و هم به آخرت شما کار دارند. هم به ماده و هم به معنا کار دارند. اینها هم اقتصاد و دنیا و مادیات شما را نابود میکنند و شما را کشورهای فقیر و وابسته و واردکننده میکنند و هم نسل شما را ضایع و فاسد و قتل عام میکنند. شما را میکشند و کسانی هم که نکشند تبدیل به بردگان خودشان میکنند. این آیه قرآن است. همین حرفها را بعضیها همان موقع هم میگفتند و الان هم میگویند. بعضی از اینها داخل حکومت بودند و الان هم هستند. میگویند اینها جنگافروزی است. اینها دعوت به جنگ است. اینها شروع به خشونت است. اینها بهانه دادن به دست دشمن است. اینها یعنی کاری میکنی که ما را تحریم کنند و به ما حمله کنند. کاری میکنید که همه به ما بدبین بشوند. کاری میکنید که ما به لیست سیاه برویم. در کدام لیست سیاه میروی؟ این اشکال را اول به خود انبیا بکن که همه انبیا کاری کردند که خودشان به لیست سیاه رفتند. موسی(ع) به لیست سیاه فرعون رفت. ابراهیم(ع) به لیست سیاه نمرود رفت. پیامبر(ص) به لیست سیاه ابوجهل و ابوسفیان و ابولهب رفت. ابولهبی که عموی خودش بود. عمویش را دشمن خودش کرد. چون عموی ایشان ظالم و فاسد بود. «تَبتَ یدا ابی لهبٍ و تَب. ما اَغنی عَنهُ مالُهُ و ما کَسَب». دقیقاً همین مطنق سرمایهداری است. «ما اَغنی عَنهُ مالُهُ و ما کَسَب». منطق سرمایهدار و ثروتاندوزی و غارت بقیه او را غنی نکرد. باز هم گدا بود. اینها هیچ وقت سیر نمیشوند. همیشه گداصفت هستند. همه را غارت میکنند و بیش از همه میخورند و باز هم حریص هستند. «ما اَغنی عَنهُ مالُهُ و ما کَسَب». اموال آنها را غنی نکرد. شما فکر نکن اگر پیشرفت صرفاً مادی بکنی سیر میشوی. بدون پیشرفت معنوی و اخلاقی سیر نمیشوی. فرض کن مرفهترین ملتها باشی. فکر میکنی سیر میشوی؟ حرص سرمایهداری تمام نمیشود. باز میگویی یک جای دیگر کس دیگری هست، برویم و سهم او را هم برداریم. «تَبتَ یدا ابی لهبٍ و تَب» بریده باد دست ابولهب. مرگ بر استکبار همین است. خدا میگوید جلوی ظلم بایستید. جلوی طاغوت بایستید. عبور نکنید و بیتفاوت نباشید. امام میگوید من به همه مسلمانان و بلکه به همه مستضعفین جهان وصیت میکنم که ننشینید. منتظر این ننشینید که حاکمان و دستاندرکاران کشور شما یا قدرتهای خارجی بیایند برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. آنها برای شما استقلال و آزادی هدیه نمیآورند. آنها فقط برای شما بردگی و ذلت میخواهند تا از آنها طبعیت کنید و برای آنها کار کنید تا آنها بخورند. اخلاق و دین و مذهب و شرف هیچ، تجربه را قبول دارید؟ ما و شما لااقل در این صد سال اخیر که کم کم پای قدرتهای بزرگ جهان به همه کشورهای اسلامی و به سایر کشورهای کوچک جهان باز شد را مشاهده کردهایم. همه شما دیدید. این تجربه عینی است. جلوی چشمان شماست. آنچه که ما نبودیم هم تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردهاند که هیچ یک از دولتهای حاکم بر این کشورها هیچ وقت در فکر آزادی و رفاه ملتها نبودهاند و نیستند. به فکر استقلال مردم این کشورها نیستند. اکثریت قریب به اتفاق همه این حکومتها یا خودشان اختناق درست میکنند و برای منافع خودشان و منافع دربار و هیئت حاکمه و گروه و حزب خودشان علیه ملت استکبار و ستم به کار میبرند یا برای قشر مرفه بالانشین و یک اقلیت سرمایهدار این کار را میکنند. طبقات مظلوم کپرنشین و کوخنشین و فقرا از همه مواهب زندگی در تمام این صد سال محروم بودهاند. الان نزدیک به نصف جمعیت مصر که صد درصد نوکر آمریکا و اسرائیل است زیر خط فقر هستند و چند میلیون از این آدمها کنار خیابان زندگی میکنند. مصری که یک مرکز تمدن بوده است. قویترین کشور عرب بوده است. حتی اگر مردم معمولی آب نداشته باشند، نان نداشته باشند برای اینها مهم نیست. یک بحث دیگری امام دارد که من مثالش را هم عرض میکنم. میگوید مواظب باشید اینها همیشه نوکر و جاسوس رسمی که ماه به ماه حقوق بگیرند در حکومتها و نخبگان کشورهای تحت ستم ندارند. از اینها هم دارند، جاسوس هم دارند. اما کم کم کادرسازی در نسلهای جدید میکنند به اسم اینکه اینها به دنبال پیشرفت و توسعه و متمدن شدن هستند. یک عده از اینها را به عنوان بورسیه به کشور خودشان میبرند. امام در وصیتنامه خود میگوید به کشورهایی که در ایران سابقه استعماری دارند دانشجوی بورسیه نفرستید. میگوید به آمریکا و انگلیس نفرستید. به کشورهایی بورسیه بفرستید که سابقه استعمار ندارند یا لااقل در ایران ندارند. بعد از انقلاب مگر این روند قطع شد؟ بیشترین بورسیه را به انگلیس فرستادند و غیر مستقیم به آمریکا فرستادند. نتیجه را هم الان میبینیم. همینها بعد به نظام و سیستم آمدند. نمیخواهم بگویم هر کسی آنجا بوده وابسته است. نه، بهترین بچههای ما هستند که در همین کشورهای غرب درس خواندند و آمدند و به انقلاب خدماتی کردند. اما آنها کادرسازی خود را لابلای اینها کردند و هنوز هم میکنند. من یک سندی را خدمت شما عرض بکنم. نام این کتاب کنترل فرهنگ است. بنیادهایی مثل بنیاد «فورد»، بنیاد «کارِنگی»، بنیادهای مختلفی است که ظاهراً یا بنیادهای اقتصادی هستند یا بنیادهای فرهنگی هستند. بنیادهای حقوق بشری و بنیاد علمی هستند ولی پشت پرده کاری میکنند که به غیر از اینهاست. خودشان میگویند خدماتی که ما به ایالات متحده کردیم خیلی بیشتر از خدمات سیا و پنتاگون بوده است. آنها به دنبال جاسوس هستند که طرف برود و برای آنها اطلاعات بیاورد. ما آدمهایی را تربیت میکنیم که وقتی به کشور خودشان برگردند، یا حتی در کشور خودشان تربیت میکنیم، در آنجا دانشگاه میزنیم، مدرسه میزنیم، استاد میبریم، کسانی را تربیت میکنیم که خودشان به هزار جاسوس میارزند. یعنی فردا جزو نخبگان و دانشمندان بشوند و پسفردا جزو مسئولان و تصمیمگیران کشور بشوند و بعدها هم قراردادهایی با ما امضا کنند که یک مرتبه کل کشورشان را بفروشند. مثل قراردادهای نفت زمان رضا خان که اینها را یک آدم یا دو آدم امضا کرده است. همین کافی است. روی 10 هزار نفر سرمایهگذاری کن. اینها در 5 یا 6 سطح به تو خدمات میدهند. یک عده رسانه به راه میاندازند، یک عده به عنوان کارشناس به وزارتخانهها میروند، یک عده به حکومت میروند، یک عده مقامات بالای حکومت میشوند، یک عده قرارداد امضا میکنند، یک عده رسانهها را در اختیار میگیرند، یک عده رئیس دانشگاه میشوند. بالاخره اینها به جاهای مختلف میروند و کار اینها را پیش میبرند. همه اینها هم جاسوس نیستند. یک اقلیتی از اینها جاسوس به معنای اصطلاحی هستند. حقوق هم نمیگیرند و بدون حقوق کار میکنند. فکر انگلیسی و آمریکایی، فکر صهیونیستی دارد. اصلاً لازم نیست به او دستور بدهند. خودش از چشم آمریکا و صهیونیستها به مسائل اقتصادی و مدیریتی و علمی و پژوهشی نگاه میکند. میگوید ما کاری میکنیم که از زاویه نگاه ما نگاه کنند. هر کدام از اینها به هزار نفر جاسوس میارزند. عین سند را ببینید. «جان هاروارد» از گردانندگان بنیاد «فورد» میگوید ما در کشورهایی که کار میکنیم از جمله کشورهای مسلمان یک مشکلی پیدا کردهایم. فقط امام بر دهان اینها زد و الا هر جایی که اینها میآمدند میگرفتند. انقلاب ما دندانهای آمریکا و اسرائیل را شکست که اینها جرئت نکردند تا به امروز به ایران حمله کنند. انقلاب ما اینها را عقب زد. امام بر دهان اینها زد. و الا اینها هر جایی را که اراده میکردند میگرفتند. اصلاً اینها در این 100، 150 سال گذشته هر جا را گرفتند دیگر بیرون نرفتند. به اسلامی و غیر اسلامی هم کاری ندارد. الان دهها هزار نیروهای آمریکایی هنوز در ژاپن و آلمان هستند و به آنها دستور میدهند. چند وقت پیش من ایتالیا بودم. یک جلسهای با بعضی از دانشگاهیان ایتالیا در شهر میلان داشتیم که اینها جزو تینک تانکهای وزارت خارجه آمریکا هستند. یکی از اینها مخفیانه گفت آیا میدانید اگر در ارتش ایتالیا کسی بخواهد به مقامات بالا و در وزارت جنگ و دفاع ایتالا برود باید به دو پرچم قسم بخورد. یکی به پرچم ایتالیا و یکی هم به پرچم آمریکا. گفت قسم به پرچم ایتالیا علنی است و قسم به پرچم آمریکا در یک اتاق خصوصی است. من به آن آقا گفتم شما خجالت نمیکشید؟ عرق شرم نمیکنید؟ گفت چرا ولی دیگر از عرق کردن ما گذشته است. در این دانشگاه توکیو در سالگرد بمباران هیروشیما گفتند یک دقیقه سکوت کنیم. سکوت کردیم و بعد گفتیم حالا یک دقیقه هم اعتراض کنیم. یک دقیقه هم صحبت کنیم. دائم از قربانیان بمب اتم میگویید. این بمب اتم جزو بلایای آسمانی نبوده است. بمب اتم را کسی انداخته است. خودش که از آسمان نیامده است. چرا از مقتولین حرف میزنید ولی از قاتل حرف نمیزنید؟ یک بار هم بگویید آمریکا به چه حقی بمب اتم انداخت و حالا هم که رئیس دزدها، رئیس پلیس بمب اتم شده است. اینها جنایتکار جنگی هستند و باید محاکمه بشوند. شعارها را ببینید. میگویند ما طرفدار جهان عاری از سلاح هستهای هستیم. اولاً که این را نمیگویند. میگویند خاور میانه عاری از سلاح هستهای. حالا این را هم نمیگویند. میگویند منطقه خلیج فارس عاری از سلاح هستهای. اگر سلاح هستهای بد است کل جهان باید عاری از سلاح هستهای باشد. اگر خوب است چرا عاری باشد؟ اسلام میگوید در هر صورت بمب اتم و بمب شیمیایی انسانهای مظلوم را از بین میبرند و استفاده از آن حرام است. ولی شما چرا اینقدر وقیح هستید؟ هزاران عدد از بمب اتم را دارید، استفاده هم کردهاید و باز شعار میدهید که سلاحهای کشتار جمعی و بمب اتم نباید باشد. وقاحت این است. به آنها گفتم چرا شما اعتراض نمیکنید؟ شما دانشگاهی هستید. روشنفکر هستید. در سالگرد این واقعه یک بیانیه بدهید، 50 نفر استاد دانشگاه امضا کنند. دیدید همین اوباما چند وقت پیش به هیروشیما رفت. پرسیدند آیا معذرتخواهی میکنید؟ گفت نه، ما معذرتخواهی نمیکنیم. هنوز معذرتخواهی زبانی نمیکنند. استکبار این است. طوری تربیت کردهاند که وقتی من سوال کردم همه آنها ترسیدند. این استادهای دانشگاه توکیو همه ترسیدند و هیچ کس جواب من را نداد. دیدم سرشان را پایین انداختند و با همدیگر حرف میزنند. یکی با موبایلش کار میکند. یکی یادداشت میکند. یکی قهوه میخورد. همه هم فهمیدند و شرمنده بودند ولی جرئت نداشتند. مجری جلسه یک دانشجوی دکتری بود. گفت بله، خیلی فاجعهآمیز بوده ولی حتماً لازم بوده که آمریکا این کار را بکند. اینطور تربیت میکنند. من گفتم این حرف شما از بمب اتم خطرناکتر است. صدها هزار نفر از پدران و مادران شما را نابود کردهاند، کشور شما را اشغال کردهاند، حالا میگویید حتماً لازم بوده است؟ بحث را عوض کردند. من هم دیدم الان از بحث خودم جا میمانم. چون بحث ما اصلاً سیاسی نبود و یک بحث دیگری در حوزه فلسفه دین بود. وقتی بیرون آمدیم یکی از اینها مخفیانه آمد و گفت همه ما فهمیدیم شما چه میگویی منتها ما میترسیم و نمیتوانیم چیزی بگوییم. همین الان اگر اینجا ما وارد این بحث بشویم فردا به یک بهانهای ما را از دانشگاه اخراج میکنند و محدود میشویم و مسائل دیگری هم هست. استکبار این است. یعنی بمب اتم روی سرت میریزیم، معذرت هم نمیخواهیم، باید هم از ما تشکر کنی، بعد هم بگویی حتماً لازم بوده است. این استکبار است. استکبار خطرناک و روش خطرناک استکبار کادرسازی در کشورها و حکومتها و دانشگاهها و روشنفکرها است. این «هاوارد» از رهبران بنیاد «فورد» که یک بنیاد اقتصادی سرمایهداری است و در دنیا کار فرهنگی میکند، از این بنیادها الان خیلی دارند. به اسم ان.جی.ا، به اسم قربانیان 11 سپتامبر، به اسم حقوق بشر، به اسم دموکراسی برای کل جهان، آزادی اندیشه، دفاع از حقوق زنان و به اسمهای مختلف زیاد است. میگوید ما یک اختلافی با سازمان سیا و پنتاگون پیدا کردیم. گفت شما مدام میآیید و میخواهید از این پژوهشگرانی که تحت عنوان پژوهش و علم و دانش و پایاننامه کار میکنند و ما اینها را به تور انداختهایم جاسوس بسازید. جاسوسهایی که برای کارهای نظامی و سیاسی به دردتان میخورد. شما کوتهبین هستید. شما به جاسوسیهای کوتاهمدت فکر میکنید. ولی ما به جاسوسیهایی فکر میکنیم که دیگر نیاز نیست به او حقوق هم بدهی و از تو تشکر هم میکند و میگوید حتماً لازم بوده است. میگوید ما این اختلاف را چند دهه با سیا و پنتاگون داریم و میگوییم اجازه بدهید ما کار خودمان را بکنیم. تو برو برای خودت از آدمهای رده پایینتر جاسوس پیدا کن. اجازه بده ما اینها را تربیت کنیم. فردا اینها به حکومت میروند و دانشگاهها و حکومت و رسانهها و افکار عمومی را به عهده میگیرند. این حرف خیلی عجیب است. اینها را همه میدانند ولی اینکه تصریح میکند مهم است. میگوید مشکل ما این است که برای کسب اطلاعات به طور مداوم به پژوهشگرانی که تحت حمایت بنیاد ما در کشورهای جهان سوم مشغول تحقیقات میدانی بودند مراجعه میکنند. میگوید ما به اینها میگوییم به اسم پایاننامه علمی کار کنید. مثلاً فرد جامعهشناسی میخواند. میگوییم برو جامعهشناسی عشایر و ایلات فلان استان کشورت را بردار. موضوع پایاننامه خیلی علمی است. به این ده سوال جواب بده. ببین اختلافات بر سر چیست؟ سوابق چیست؟ نقاط قوت و ضعف آنها چیست؟ در ظاهر پایاننامه جامعهشناسی است. اما در باطن جاسوسی از این بهتر داریم؟ همین پایاننامهها را به سیا و پنتاگون میدهد و میگوید ما به تو پایاننامه میدهیم و تو برو در همان عشایر کارت را بکن. برو در تهران این کار را بکن. برو در حکومت این کار را بکن. ما چند بار گفتهایم ولی فایدهای ندارد و کسی گوش نمیکند. همین الان در بعضی از دانشگاههای ما در رشتههای علوم اجتماعی پایاننامههایی هست که دقیقاً به درد دشمن میخورد. با این شرط به بورسیه میرود. از بین اینها آدم جمع میکنند. میگوید من از طرف بنیاد فورد به واشنگتن رفتم و جنجال به راه انداختم. گفتم مقامات سیا بیایند، ما و بنیادهای دیگری که مثل ما کارهای فرهنگی و پژوهشی و علمی و روشنفکری و رسانهای و سینمایی در کشورهای دیگر میکنند، بیاید تا ببینیم حق با ماست یا حق با شماست. ما خدمت بیشتری میکنیم یا اینها؟ ما نمیگوییم اینها کار نکنند. چرا میآیند آدمهای ما را قلاب میاندازند؟ ما 4 یا 5 سال روی طرف کار کردیم. حالا میخواهند این را به آنجا ببرند تا برایشان 4 اطلاع جزئی بیاورد. چرا اطلاعات بیاورد؟ فرهنگ ببرد. فرهنگ ما را ببرد بهتر است یا از آنجا اطلاعات بیاورد؟ کار این هزار برابر آن اثر دارد. میگوید جنجال به راه انداختیم و مقامات سیا قول دادند که دیگر از این روش استفاده نکنند و عاقلانهتر عمل کنند. اما ظاهراً بسیار فراموشکار بودند زیرا بعد از یک سال مشکل مجدداً بروز کرد و دوباره به سراغ تیپهایی آمدند که ما داشتیم آنها را به عنوان روشنفکر تربیت میکردیم. آن زمان رئیس کل بنیاد «هنری هیلد» بود. این بار او به واشنگتن رفت. دوباره دعوا به راه افتاد. بالاخره مدیر پژوهشهای بنیاد «کیلیون سوئیزی» مأمور شد مستقیماً با تمام مدارک به واشنگتن برود تا موضع بنیاد فورد و بنیادهای مشابه را تحکیم کند و خاطرنشان کند شیوههای دیگری هم که عقل شما نمیرسد برای تأمین منافع سیاست خارجی آمریکا هست که از کار شما مفیدتر است. میگوید به آنها گفتیم احمقها شما ارزش کار ما را نمیفهمید؟ فقط میخواهید زود با ارتش بروی و کشورها را بگیری؟ میخواهی چاههای نفت را بگیری؟ میگوید اجازه بده ما کاری کنیم که در ظاهر نفت در دست خودشان باشد ولی در واقع به نفع ما کار کنند و منابع ما را تأمین کنند. همان کاری که شما میخواهید انجام بدهید را ما به دست خود آنها انجام میدهیم. میگوید دوباره این دعوا به راه افتاد و آنجا گفت اگر پوشش یکی از این مأمورین سیا کشف شود که هم مأمور ماست و هم مأمور سیا تمام زحمات ما هدر میرود. میگوید ما روی بعضی از اینها 10، 15 سال سرمایهگذاری کردهایم. بعد این را ببرند و به خاطر یک اطلاعات تلفنی یا اینترنتی لو برود 15 سال زحمت ما به هدر میرود. این فردا میتواند یک وزیر یا وکیل یا رئیس جمهور بشود. چرا به این شکل او را مصرف کنیم. این میتواند برود و روشنفکر بشود. میتواند برود و صاحب رسانه بشود. میتواند رئیس دانشگاه بشود. میتواند به شورای انقلاب فرهنگی برود. یک وقتی چند سال پیش داشتم اسناد لانه جاسوسی را برای بچهها میخواندم. بعد در یک مورد داشت اطلاعات میداد که سر قرار با فلانی رفتیم. این آدمی بود که اصلاً باور نمیکردی جاسوس است. بعد مشخصات را که داشتم میخواندم دیدم دقیقاً با لباسهای من تطبیق میکرد. دیدم بچهها میخندند. چون آنجا نوشته بود که کت و شلوار قهوهای دارد، این قسمت موهایش سفید است. بعد دیدم همه میخندند. یک لحظه نگاه کردم و دیدم این خود من است. میگوید با لحنی ملایم در گزارش خود افزود وظیفه ما صرفاً این بود که به سیا بقبولانیم دست از سر پژوهشگران و محققین ما بردارید. بدانید اگر ما عده زیادی از این تیپ را تربیت کنیم همه آنها خودشان عملاً خدمتگزار سیا خواهند بود. به مراتب بیشتر از آنچه شما میخواهید تا اینکه این یک نفر به عنوان منبع اطلاعاتی شما عمل کند. نمونه دیگر اینکه بعد از جنگ جهانی دوم رسماً به ما گفتند برنامههای خارجی خود را تنظیم کنید برای بعد از اینکه ما بمب اتم زدیم و همه از ما میترسند و قرار است ما قدرت اول جهان بشویم. به ما گفتند در برنامههای خود تجدید نظر کنید و برای پس از جنگ و پس از بمب اتم برنامهریزی کنید. ببینید چطور میخواهید از زمینههای جدید استفاده کنید. میگوید ما بعد از اینکه ماهها جلسه گذاشتیم و تحقیق و کار کردیم جمعاً به این نتیجه رسیدیم که باید تمام تلاش خود را معطوف نهادهای آموزشی در سطح جهان کنیم. یعنی کادرسازی کنیم و متخصصینی در داخل برای شناخت مسائل کشورهای دیگر تربیت کنیم که تمام معرفت و پژوهش و تخصص و علم آنها در خدمت پیشبرد اهداف سیاست خارجی آمریکا باشد. لذا جهتگیری کمکهای مالی این بنیاد از 1947 تغییر کرد و از 1952 چند میلیارد دلار رسماً به ما کمک شد فقط برای اینکه برویم و در هر کشوری سعی کنیم 100 نفر آدم تربیت کنیم. از این نمونهها زیاد است و شواهد زیادی دارد. منتها من به استناد به سندهای خودشان عرض میکنم. شما به همین دانشگاهها دقت کنید. غربیها در تمام دانشگاههای خودشان در اروپا و آمریکا سیاستزدایی کردهاند. خواهش میکنم به این جمله دقت کنید. شما الان دانشگاههایی در پیامبر(ص) و آمریکا دارید که این دانشگاهها سیاسی نیستند. در حالی که 40 سال پیش سیاسی بودند. وقتی آمریکا به ویتنام حمله کرد دانشگاههای خود آمریکا شورش شد. آمریکا جنبش دانشجویی داشت. علیه حکومت آمریکا و علیه سرمایهداری شعار میدادند. به خیابانها ریختند و حتی کشته دادند. در آلمان تظاهرات شد. در فرانسه جنبش دانشجویی بسیار فعال و قوی بود. جنبشهای چپ بودند. الان شما در هیچ کدام از این کشورها چیزی به نام جنبش دانشجویی که سیاسی باشد و ضد جنگ عمل کند نمیبینید. مثلاً ضد تبعیض نژادی چقدر دانشجوها در آمریکا به خیابان میآمدند و علیه تبعیض نژادی به نفع سیاهپوستهای آمریکا تظاهرات میکردند و کتک میخوردند و به زندان میرفتند. در این 50 سال اخیر آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان کل دانشگاههای خود را کلاً سرکوب کردند. یعنی تمام ریشههای فعالیتهای سیاسی را کندند. هر کسی که علیه جنگ، هر کسی که علیه سرمایهداری شعار میداد از سر راه برداشتند. الان در دانشگاههای غرب و آمریکا و اروپا تشکل دانشجویی نمیبینید. میگویند ما ضد جنگ هستیم پس چرا به افغانستان و عراق حمله کردید؟ چرا سیاهپوستها را در خیابانها میکشید؟ چرا سالی چند هزار سیاهپوست در خیابانها آسیب میبینند؟ نمیتوانند در دانشگاهها اینها را بگویند. رسانهها را کلاً کنترل کردند. فقط در اینترنت امکان دارند اعتراض بکنند. و الا در رسانههای رسمی نمیتوانند. هزاران شبکه کابلی است که در آن کسی این حرفها را نمیزند. چیزهای خیلی کوچک و سطحی میگویند. رسانهها کنترل و سرکوب شد. دانشگاهها سرکوب و سیاستزدایی شد. هیچ دانشگاهی که طبق این لیست میگویند از دانشگاههای قوی و معتبر هستند و دانشگاههای موفق دنیا هستند هیچ کدام سیاسی نیستند. خیلی منضبط هستند و فقط باید کار علمی بکنند و حق ندارند هیچ کار سیاسی حتی در حد فعالیت سیاسی بکنند. سیاستزدگی و شلوغ کردن که هیچ، میتینگ سیاسی ندارند. کار فرهنگی همینی است که به شما عرض میکنم. یکی از اینها در اسناد خود نوشته بود ما باید کاری کنیم که بچههای کشورهای مسلمان عملاً به سبک مسیحی یا یهودی زندگی کنند. بدون اینکه علناً بگویند ما مسلمان نیستیم. ولی در عمل مثل یک بچهی مسیحی و مثل یک بچهی یهودی زندگی کنند. پوشاک و روابط جنسی و الگوی مصرف باید اینطور باشد. میگویند ما باید این کار را انجام بدهیم یا اگر بتوانیم کاری کنیم که عملاً بیدین و لاییک باشند. ولو در ظاهر در شناسنامه فرد شیعه و سنی و مسلمان نوشته شده باشد. باید اینطور بار بیایند. باید بدون تولی و تبری باشند. یعنی بگویند ما مذهبی هستیم ولی در قلب خود هستیم. بگویند ما مذهبی هستیم ولی طبق مبانی مذهب زندگی نمیکنیم. یعنی خوراک و پوشاک و لباس و ازدواج و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی من کاری به آن ندارد. مگر ولایت و برائت جزو احکام اصلی دین نیست؟ مگر در کنار نماز و روزه و حج نیست؟ یکی هم امر به معروف و نهی از منکر است و یکی هم تولی و تبری است. ولایت و برائت یعنی چه؟ یعنی ما دوستِ دوستان حق و دشمنِ دشمنان حق هستیم. امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟ یعنی ما بیتفاوت نیستیم. ما مبارز هستیم. ما انقلابی هستیم. ما هر جا خلاف ارزش و عدالت ببینیم اعتراض میکنیم و میایستیم. این نهی از منکر است. امر به معروف یعنی ما هر جا که اشکالات و نواقصی در سیستمی ببینیم پیشنهاد میکنیم که این نواقص را برطرف کنند. امر به معروف یعنی تلاش برای تکامل دائمی و اینکه میگویند امر به معروف واجب است یعنی ما هیچ جا ترمز نمیکنیم و متوقف نمیشویم. همیشه و همه جا، هم مادی و هم معنوی پیشرفت میکنیم. امر به معروف این است. نهی از منکر یعنی ما هیچ امر ضد بشری و غیر الهی را در هیچ جا نمیپسندیم و به آن تن نمیدهیم. اسلام و اهل بیت(ع) اینها را مثل نماز و روزه و حج در آن ردیف واجب کردهاند و حتی میگویند امر به معروف و نهی از منکر از نماز و روزه هم واجبتر است. چون اگر این نباشد کم کم همه آنها از بین میرود. این که باشد آنها هم خواهند بود. چون همه آنها معروف هستند.
هشتگهای موضوعی